ترلانترلان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترلان ملك جاني

تختم بزرگ شددددددددددددددددددددددددددددددددددددده

خیییییییییییلی خوشحالم چون خیلی بزرگ شدم ... هر وقت از دستشویی برمی گشتم از مامانم می پرسیدم مامان بزرگ شدم ؟ چون جیشمو  گفتم می تونم برم مهدکودک بعدشم برم کلاس زبان و رقص !!! (برنامه های کیانا جون ) ولی الان دیگه مطمئن شدم ... چون بابا جونم نرده های تختمو در آورد و تبدیل به تخت نوجوان شده !! یه خوبی خیلی بزرگ دیگه ای که داره اینه که دیگه نمی تونن منو اونجا زندونی کنن تا خوابم ببره ، یه قیده ای ( دقیقه ای )‌ می پرم می م بیرون ... جونمی جون هورا هی...........
18 شهريور 1391

اولین سفر زیارتی مشهد

اولین سفر زیارتی رفتم مشهد . البته غیر از اون مکه ای که ٢ ماهه تو شکم مامامی بودمو می گم هااا.... خیلی خوب بود چون عسل و صدف هم با ما بودن و فقط جای کیتان جونم خالی بود . صدی جون مسابقات کشوری تنیس داشت که ما هم باهاشون رفتیم . قابل گفتنه که کلاً من و مامانم مهمون مامانی بودیم و خیلی حال داد . دیگه اینکه با ترین ( قطار )‌ رفتیم و من هم کلی فیس داشتم چون تا حالا سوار نشده بودم . البته غیر از سه ماهگیم که تو آمریکا سوار شدم ولی خوب یادم نمی آد ... هتل پارس بودیم و من هم قاطی دخترهای بزرگ شده بودم و خیلی حس خوبی بود ... امام رضا هم که قربونش برم مثل همیشه شلوغ شلوغ بود ... یه بار منو بردن و وقتی مامانم بهم می گفت سلام بده بلند سلام می کرد...
18 شهريور 1391
1